سلام دخترم میدونم که از دوماهگیت خیلی گذشته و نه روز دیگه سه ماهه میشی ولی اومدم تا برات خاطرات دوماگیت رو بنویسم ببخشید که خیلی دیر به دیر به وبلاگت سر میزنم ولی هم تو ماشاالله خیلی شیطون شدی هم اینکه از واکسن دو ماهگیت تا دو روز قبل خونه مامانی بودیم دخملم تو دوماهی که از عمرت گذشت کلی بزرگ شدی و برا خودت خانومی شدی هر کی باهات حرف میزنه کلی براش ذوق میکنی میخندی و صداهای عجیب درمیاری اولین حرفای النا جونم ممه خیلی نا میگی و منم صدا تو ظبت کردم تا خودتم بزرگ شدی ببینی آخه به هرکی میگفتم باورش نمیشد میگفت امکان نداره بعد ممه شد ما....ما خیلی ناز میگی فقط میخوام بخور...