الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

عروسک قشنگمون النا

هفته 18 مبارک

هفته ١٨ مبارک سلام دخمل مامان امروز اولین روز هفته ١٨ تو کلی بزرگ شدی   و خانومی شدی برا خودت خانوم کوچولو   این روز ها بیشتر از همیشه گشنه ام میشه همش جلو یخجالم   فکر کنم زیاد گرسنه میشی النا جونم   خوب غذا تو بخور استراحت کن یه دخمل خوشگل توپل بشی   بیای بغل مامان و بابایی   خیلی دلم برات تنگه دلم میخواد این روزها زودی بگزره تو بیای بغلم صحیح و سالم         ...
24 ارديبهشت 1392

تکون های ناز نی نی جون ما

نفسم این هفته کلی بزرگ شدی فکر کنم چون تکون های نازت رو کاملا حس میکنم   چون شکمم کوچیکه وقتی   دستمو رو شیکمم میزارم آروم آروم   زیر دستم تکون تکون میخوری   آفرین کوچولوی نازم خیلی دوست دارم   دیشب بابایی داشت   نازت میکرد که تکون خوردی و بابایی کلی زوق زده شده بود   فردا وقت سنو داریم خدا کنه   جنسییت رو معلوم کنی کوچولوی مامان   دوشنبه هفته ١٥ هم تموم میشه و میری تو هفته ١٦ که آخرین هفته ماه چهار   از اسمت برات بگم که اگه پسر باشی اسمت رو میز...
24 ارديبهشت 1392

هفته 15 مبارک

هفته مبارک به سلامتی این هفته   هم به سلامتی   گذشت خدا رو شکر یه هفته دیگه گذشت و بزرگتر شدی حالا مونده ٢٥ هفته دیگه که بزرگتر بشی و بیای بغلللللللللللللللللللللللللللللللللم   خیلی دوست داریم ...
24 ارديبهشت 1392

تعین جنسیت دختر خوشگلم

سلام عروسک مامان                   دو روز پیش با بابایی ومامان بزرگت (مامان من) رفتیم سنو که یه دکتر دیگه بود که معروف بود و واقعا کارش حرف هم خیلی خوب بود و واقعا حرف نداشت جنسیتت هم معلوم شد مافهمیدیم کوچولومون یه دختر نازه ولی دختر شیطونم خیلی شلوغی میکردی وتکون تکون میخوردی منم میخندیدم تا امروز من همش تو رو توخواب پسر دیده بودم ولی اصلا نه برا من نه برا بابات فرقی نداشت ولی وقتی گفت دوتامون هم جاخوردیم ولی من ته دلم دوست داشتم دختر باشی...
24 ارديبهشت 1392

مامان هنوز حالش بده ):

دیشب حالم خیلی بد بود تا ساعت سه بیداربودمنشسته بودم پای نت بد جوری سرفه میکنم احساس میکنم وقتی سرفه میکنم میلرزی ببخشید مامانی کاش اون بستنی رو نمی خوردم بابایی از دکترم پرسید گفته هیچ دارویی نباید بخوره اگه تب کرد آسپرین بچه بخوره که دعا کن اونم نخوریم خیلی نگرانتم یعنی الان تو هم مریضی طفلکی خیلی ناراحتم برات دعا کن زود ه زود خوب بشم کوچولوی مظلومم تو هنوز کوچولویی خدا صدا تو زود میشنوه ...
24 ارديبهشت 1392

اولین برف

سلام نی نی چند روزی که برات مطلب نزاشته بودم دیشب می خواستم بزارم که خیلی خسته بودم نتونستم با کمک بابایی خونه رو حسابی ترتمیز و مرتب کردیم امروز هم از صبح رفته بودیم خونه مامان بزرگت(مامان بابات) مراسم عزاداری بود که موقع اومدن دیدیم برف میاد اونم چه برفی موقع اومدن یخ کردیم به امید روزی که تو بزرگ بشی من تو و بابایی بریم برف بازی ...
24 ارديبهشت 1392

اولین یلدا تو دل مامانی

سلام فسقلی مامانی   دیشب شب یلدا بود   اولین یلدایی که تو باما بودی   و انشاالله سال دیگه میای   بغل مامان و بابایی       عزیزیم دیشب خونه مامان بزرگ من   بودیم بد نبود ولی انقد هم خوش   نگذشت جای بابابزرگم خیلی خالی بود   بعد از اونجا رفتیم خونه مامان بزرگت   ( مامان بابات) یک ساعت هم اونجا بودیم       عزیزیم دهم دی ماه وقت سنوگرافی داریم   خدا کنه اینبار جنسیتت هم معلوم بشه   عروسک مامان &nb...
24 ارديبهشت 1392

سلام نی نی

سلام نی نی خوبی کوچولو ؟ امروز دوازده هفته و چهار روز سن داری ولی از جنسیتت خبری نداریم نمیدونیم خانوم کوچولویی یا آقا پسر چند روز پیش بابا مامان بزرگت رفتیم وسایل بهداشتی وچنتا هم پستونک وشیشه شیر خریدیم وقبلا هم چنتا سرهم و بادی و چنتا هم جوراب خریده بودیم اما بیشتر از همه کفش داری وهم چنان به تعداد کفشات اضافه میشه. این اواخر یکم حالم بهتر بود ویار کمتر شده بود وبابایی خیلی خوشحال بود ولی چند روزه بازم معده درد دارم و حالم بهم میخوره بازم انگار شیطونی میکنی کوچولو قشنگ استراحت کن غذا تو خوب بخور بزرگ بشی زودتر بیای بغل مامان و بابایی ...
24 ارديبهشت 1392

حرفای مامان با نی نی جونش

سلام نی نی جون مامانی نی نی مامانی مریض شده دو سه روز پیش بستنی خورده بودم وگلوم گرفته بود امروز هم عطسه میکنم بابایی دیشب کلی دعوام کرد که چرا مواظب خودت نیستی ولی چیکار کنم این یکی دو روز بازم شیطونیات شروع شده مامانی معده درد داره دیشب کم مونده بود حالم به هم بخوره برا مامانی دعا کن که زود تر حالش خوب بشه بریم برات لباسای ناز بگیریم نی نی جونم کم کم وسایل سیسمونیت داره کامل میشه ولی چون جنسیتت معلوم نیست لباسات رو رنگایی میگیریم که دخترونه یا پسرونه نباشه ولی اگه این بار که میریم سنو گرافی یه لطف کوچیک بکنی و پشتت رو نکنی رو دکتر راحت تر میتونیم برات وسایل بگیریم ولی کوچولوی شیطون خودمی ...
7 اسفند 1391