الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

عروسک قشنگمون النا

انتخاب اسم دختر کوچولوی من

سلام دختر گلم   بلخره بعد از کلی دعوا سر اسم با این اون تصمیم گرفتم اسمت رو انتخاب کنم که حرفا تموم بشه هر روز همه برات اسم پیدا میکردن بابات هم خجالت میکشید و چیزی نمیگفت ولی من کلی گریه میکردم دوست نداشتم این و اون برات اسم بزاره حتی مامان خودم دلم میخواست با بابات دوتایی انتخاب کنیم حتی چند شب هم نخابیدم که چرا انقد اسم بچه من برا همه مهمه برام سخت بود تحملشو نداشتم و قتی ناراحت بودم ونمیتونستم بخوابم تو هم تو دلم نا آرامی میکردی آخر باباتم خسته شد و گفت خودت اسمش روانتخواب کن منم گفتم نه دوتایی انتخاب کنیم بعد این هفته جمعه که بیکار بودیم نشستیم کلی گشتیم ...
7 آبان 1392

این هفته هم به سلامتی تموم شد

سلام کوچولوی مامان     خدارو شکر هفته دوازدهم هم به سلامتی گذشت وامروز هفته سیزدهم هم شروع شد   دوروز پیش با بابایی رفتیم سنوگرافی برعکس سنو های قبلی بیشتر به یه نی نی شبیه بودی و ما انتظار نداشیم تو چند هفته انقدر بزرگ شده باشی که ما راحت بتونیم ببینیمت دکتر هر کاری میکرد برنمی گشتی که ازت عکس نیم رخ بگیره و دستت رو تکون میدادی عکس های سنو رو دادم بابایی اسکن کنه برات بزارم   هنوز نمی دونیم دختر خانومی   یا آقا پسر ولی   خیلی دوست داریم ...
24 شهريور 1392

روزمرگی های مامان با دخملش

اینجا تازه از خواب بیدار شدم دنبال یکی میگردم باهاش بازی کنم   مامان میاد پوشک و لباسامو عوض میکنه میزاره تو تختم منم سر حال تر دارم با عروسکم بازی میکنم ببین با چه ذوقی به عروسکام خیره شدم بعد به کارتون کایو نگاه کردم و با مامان بازی کردیم پستونکم روبا دست گرفتم دارم می خورم مامان لباسمو درآورد تا باهم بریم حموم   الان مامان داره خشکم میکنه بعد لباس پوشیدم با مامان بازی کردم ...
14 شهريور 1392