سه روزه شدی
دومین روز زمینی شدن فرشته کوچولوم
فرداش بابا اومد دنبالمون ما رو برد خونه مامانی اون روز خیلی شکمو بودی همش می می میخواستی و حتی نمی زاشتی لباست رو عوض کنیم مامانی سرهمت رو به زور تنت کرد بعد اومدیم خونه مامانی با مامانی رفتی حموم تر تمیز شدی حسابی می می خوردی و لالا کردی ...
نویسنده :
مامان سحر
13:01
یک روزگی
سلام دخترم بلخره به دنیا اومدی و الان که برات می نویسم ٣٩ روز سن داری تا الان نتونستم برات بنویسم چون تا ٢٦ روزگی خونه مامانی بودیم تا امروز هم خونه مامان بابات بودیم که خونه هیچ کدوم اینترنت برقرار نبود که برات بنویسم ١٩ خرداد ساعت ٨:٥٠ دقیقه به دنیا اومدی و شدی دختر یکی یدونه ما این هم اولین عکست بغل مامانی اولین دیدار من و دخترم خیلی دخمل شکویی بودی من با بخیه ها نمیتونستم بشینم تو هم همش می می میخواستی اولین شب زندگیت تو بیمارستان ...
نویسنده :
مامان سحر
12:47
عکسای بیمارستان روز تولد 1 روزگی
اولین ها به روایت تصویر
فقط 5 روز دیگه مونه
سلام دخترم امروز 14 خرداد سه شنبه اس دیگه چیزی نمونده که بیای اگه انگشتای یه دستت رو ببندی و هرروز یکی رو باز کنی میای بغل مامان و بابایی چیزی نمونده فقط 5 روز ... 5 روز دیگه میتونیم بغلت کنیم بوست کنیم... این روز ها من اصلا حال ندارم خیلی سنگین شدم کمر درد نمیزاره تکون بخورم سمت چپ بدنم دیگه کم کم داره لمس میشه دکتر گفته همیشه به سمت چپ بخواب وقتی صبح میشه دیگه پای چپم رو احساس نمیکنم این چند روز رو خیلی نگرانتم آخه دکتر گفته بند ناف دور گردنته ولی ش...
نویسنده :
مامان سحر
20:24
آخرین سنوگرافی _وقت دقیق سزارین
سلام دخترم دیروز وقت سنو داشتیم که قرار بود اگه رشدت خوب باشه امروز قبل رفتن دکتر به دنیا بیای که نیومدی این بار سنو خیلی طول کشید خیلی هم نوبت بود و خسته کننده وقتمون ساعت 1 بود با اینکه یه ربع زودتر رفتیم دکتر 2:30 اومد وبعد کلی نشستن گفت شما ساعت 7 بیاین که کلی با خانومه دعوا کردیم و گفتیم که نمیشه دکتر ما عصر میره مسافرت پرو میگفت برین بیمارستان آخر انقدر اسرار کردیم که گفت ساعت 4:30 بیاین ما هم رفتیم خونه مامانی ناهار خوردیم 3:30 دوباره رفتیم سنو اینبار فکر کنم یه 20 دقی...
نویسنده :
مامان سحر
1:34
آخرین روز های خونه ما
فقط دو روز دیگه مونده
فقط دو روز دیگه مونده تا برم سنو تا ببینم کی میتونی بیای بغل منو بابایی کاش بگه میتونی بیای نیازی به صبر کردن نداری زودی وقت سزارین بده برامون دکترم گفته چون سن دقیقت مشخص نیست شاید نیاز باشه یکی دو روز زودتر بستری بشم اگه هم تا سیزدهم خرداد نتونی بیای میسپاره دست همکارش میره مسافرت و تا هفدهم نیست که از اینم یه خورده دل شوره دارم و نمیخوام بعد از نه ماه اعتماد به یه دکتر دکتر دیگه ای بیاد عمل کاش به اندازه کافی رشد کرده باشی بتونی بیای دلم برات تنگ شده حوصله صبر کردن ندارم بسه دیگه زوتر بیا خسته شدم از صبر کردن با هر دردی بگم شاید اینبار میخواد بیاد ولی ....
نویسنده :
مامان سحر
1:34